دسامبر 2008 در بلاگ مایکروسافت نوشته بودم.
آوردم اینجا. لینک هاش هنوز چک نشده
نشونۀ دیگر امامت اسلامی خمینی بستن سربزن گاه دانشگاه ها بود، چون اسلام و اصولا دین با دانش آبش توی یه جوب نمیره، دانش که بیاد تو میدون، دکان دین کساد میشه. کشتن بی وقفه و ناجوانمردانۀ افسران دلاور ارتش نمایانگر بعدی عداوت عمیق او نسبت به ایران و سمبل راستین دین وحشی او بود. خمینی میگفت: این آقایون (آخوندای رقیق القلب) که میگن نکشین اسلام را نمیشناسن. اسلام یعنی جنگ. واینرا هم راست میگفت که اگه امیرالموئمنین (علی) اینجا بود، زودتر و بیشتر گردن میزد. مگه غیر ازاینه که اسلام با زور، چپاول و چاقو کشی سرطانش را دردنیا پخش کرد. من با کشورای دیگه کاری ندارم، ولی اینو در مورد میهن خودم میدونم. اگه شما دانش آموز قرن بیست و یکم، هم میهن خوب من نخوندی، خوندی ولی فراموش میکنی، یا خرافات مذهبیت نمیذاره از کوچۀ علی چپ بیرون بیای، بذار من بگم که شخص بنده هیچوقت حملۀ بی مقدمۀ اعراب بیابان نشین و حیوان صفت را به میهنم، کشتن هزاران هزار مرد، تجاوز بزنها، دخترا و پسرای جوون،سوزاندن ساختمانها و کتابها، غارت، چپاول، و به بردگی و کنیزی کشیدن مرد و زن ایرانی بنام الله و در راه اسلام را فراموش کردنی و قابل قبول نخواهم دونست.علاوه بر اون، من از اینکه یک جوان ایرانی با مغز سالم، که تاریخ را بخونه و با من همدل و همزبون نباشه در حیرت میمونم
رسیدم به چیزی که اول این نوشته بهش اشاره کردم. ما ایرانی ها برای بزرگداشت تخم و ترکۀ این اعراب متجاوز که اجداد مونو یا کشتن، یا بهشون تجاوز کردن یا هم ببردگی کشیدن و هم تجاوز کردن، بعد از قرنها ساختمان های یاد بود ساختیم و اسمشونو گذاشتیم” زیارتگاه“. بعد برای حاجت طلبیدن از خدا، بآجر و آهن آن زیارتگاه ها پناه بردیم (و میبریم) و از اسکلت های پوسیده شون التماس می کنیم که ازما پیش خدا سفارش کنن!! مرغ مرده از این ژست ما خندش میگیره و خر زار میزنه. آخه بدبختی و تو سری خوری از این بدترمیشه سراغ گرفت؟ جای تعجب داره اگه تقیۀ اسلامی (ترجمه: دروغ) یه آخوند بی شرم وبی شرف را باورکردیم که گفت: آب و برق را مجانی می کنیم، براتون مسکن تهیه می کنیم، مردم باید آزادی داشته باشندو…..چندین و چند دروغهای خانمان برانداز از این قبیل؟ گفتم که به وبلاگ برو بچه های توی ایران نیگا میکردم.مثل باز کردن دیکشنری برای ترجمۀ یک لغت که همیشه منو به لغات و عبارات دیگه میکشونه، به وبلاگ دانش آموخته ای که خودرا یک مهندس وفردی مذهبی معرفی میکند برخوردم. بسیاری از نوشته های این جوان پاکدل و پاک اندیش خوندنی و قابل تعمقه. سنگین و متین می نویسه و از فیزیک، سرعت نور، عظمت کهکشانها، شگفتیهای دنیا، بیگ بنگ، رد ماتریالیسم، کتابهایی که خونده، دکتر شریعتی و ایمان به اسلام راستین؟! صحبت میکنه. نوشتن بی آلایش وصادقانه وعشقش به پسر نازنین کوچکش که تازه راه افتاده آدمو بی اختیار جذب میکنه. بعد یهو چرتت پاره میشه که میخونی: در حوالی شیراز بودم، از شاهچراغ سخن بمیون اومد و بخاطر ارادت خاصی که به امام رضا دارم… چنان و بهمان شد ولی نتونستم اون ارتباطی که با برادر دیگر امام رضا دارم با این یکی برقرار کنم!! بفرمایید، عرض نکردم خدمتتون؟ آخه موش چیه که کله پاچش چی باشه. امام رضا ، یه مفت خور عرب که خود عربها آدم حسابش نمیکردن و نمی کنن، خودش توی فرهنگ ایرانی چرا و چگونه عددی است که یک روشنفکر تحصیل کردۀ ایرانی دنبال بر قرار کردن “ارتباط” با یکی از برادران ایشون باشه؟ حالا شانس آوردیم که آن “ارتباط ” مورد نظر برقرار نشد وگرنه باید خر میآوردیم باقالی بار میکردیم. بگفتۀ مردتاریخ شناس فرهیخته ای هرگدای عربی آمد ایران براش یه مقبره ساختن ولی آرامگاه فردوسی تا زمان رضا شاه متروک و محقر بود. بد تر از آن، آرامگاه کورش بزرگ آنچنان است که میدونید و در خطر زیر آب، یا از رطوبت سد آخوندی از بین رفتن. یک محقق ایرانشناس خارجی حق نداره اینا رو ببینه و بما بگه ننگ بر شما مردم بی سپاسِ اجنبی پرستِ توسری خورِ از خود بی خبر؟ بیخود نیست که با این همه ثروت مادی و معنوی تون، اینقدربد بخت و عقب افتاده اید
آوردم اینجا. لینک هاش هنوز چک نشده
اینجا توی پروفایل هم میهنانم، بیشترشون از ایران، پرسه میزدم و دنبال پیوند از راه دور میگشتم . یه نفر نوشته بود ما ایرانیها مردم توسری خوری هستیم.البته این هموطن در باره توسری خوردن از آخوند ها وباج گیرای دزد و قاچاقچی شون حرف نمیزنه ، بلکه از زوری که یاهو360 به مشترکین میگه و اونا هم با کمبود هاش میسوزن و میسازن . شاید داره تو پرده به درمیگه که دیوار بشنوه، کاشکی میدونستم…بگذریم، داغ دلم تازه شد. راستی ما چرا اینجوری هستیم؟
نمیخوام بقول دوست حاجی منشم کنار گود بشینم بگم لنگش کن. نباید از آمریکا در باره اوضاع اسفناک ایران بنویسم که یکی بگه نفست از جای گرم در میاد، دیگری بگه نه، اینقدر ها هم که میگن، اوضاع بد نیست . بهر حال چون این حکومت اسلامی ایران را هنوز هضم نکرده ام، و چون قلبم همیشه برای آزادی ایران می زنه، اگه هیچی نگم، مثل صدها هزار ایرانی در آمریکا یک موجود “باری بهر جهت” میشم که دونسته یا ندونسته در عمل خودشونو از چیزی بنام ایران ایزوله کرده اند. من نمیتونم اونجوری باشم
نمیخوام بقول دوست حاجی منشم کنار گود بشینم بگم لنگش کن. نباید از آمریکا در باره اوضاع اسفناک ایران بنویسم که یکی بگه نفست از جای گرم در میاد، دیگری بگه نه، اینقدر ها هم که میگن، اوضاع بد نیست . بهر حال چون این حکومت اسلامی ایران را هنوز هضم نکرده ام، و چون قلبم همیشه برای آزادی ایران می زنه، اگه هیچی نگم، مثل صدها هزار ایرانی در آمریکا یک موجود “باری بهر جهت” میشم که دونسته یا ندونسته در عمل خودشونو از چیزی بنام ایران ایزوله کرده اند. من نمیتونم اونجوری باشم
این توسری خور بودن ما، خوشمون بیاد یا نه، ریشۀ تاریخی داره. کمتر کشوری پیدا میشه که مثل ایران مورد حمله، هجوم، و تاراج بیگانه قرار گرفته باشه. خب اینو همه میدونن. چیزی که برای من دردناکه ، اینه که ما چنان تسلیم یکی ازاین اقوام بیگانه شدیم، که بعد از هزارو چهارصد سال هنوز داریم چوبشو میخوریم. درد ازاونجاست که تو تاریخ ایران، ما خیلی ها را پیدا میکنیم که کاسۀ داغتر ازآش شدن و برای خوش خدمتی به خلیفه های عرب و دست نشانده هاشون در ایران، ومنا فع شخصی انسانیت را زیر پا گذاشتن و به ایران و ایرانی خیانت کردن. فعلا از این میگذرم. اونا یی که بالای چهل و پنج پنجاه سال دارن ، و ترمینالهای مثبت منفی مغزشون درست کارمیکنه، یادشونه که چطوراز آسیا تا آمریکا، ابروباد ومه و خورشیدوفلک متحد شدن که شاهِ نوکر آمریکا با اونهمه فسادش از ایران بره و خمینی گجستک با اسلامِ عزیزش بیاد که ” آب و برق و اتوبوس را مجانی و همه را صاحب مسکن کنه، معنویات ما را بالا ببره و ما را بمقام انسانی برسونه”. حقشه این سخنرانی هر روز توی رادیو و تلویزیون پخش بشه، نه دروغهای جدید
خب، شاه رفت و ایران، همانطور که گویا پیش بینی کرده بود، ایرانستان شد.اینارو من بیشتر برای خالی کردن دلم وبعد هموطنای سی چهل سال به پائین مینویسم که ممکنه یه روز گذرشون به اینجا بیافته. 50-45 سال ببالا ها میدونن و نظرو برداشت خودشونو دارن. بنظر من شاه با این کارش بتمام خدماتش خط بطلان کشید. یعنی چی، اینم شد کار؟ مملکت که یه قوطی کبریت نیست همینجوری تحویلش بدی به یه آخوند عقده ای. شاید فکر میکرد تاریخ تکرار میشه و مثلا آمریکا پسرشو میذاره سر کار، غافل از اینکه آمریکا با کارگردانی انگلستان تما م مردم ایرانو سر کار گذاشته بود و میرفت که ایرانو بخاک سیاه بنشونه. تا امروزتعداد کمی کتاب از خود این کافرا در این باره چاپ شده . از مهمترینشون از “ماموریت من به تهران” نوشتۀ ژنرال هایزرمیشه نام برد. آخرین نوشته های خود شاه را هم (پاسخ بتاریخ) باید خوند. چون و چرای این توطئه را دقیقا و با مدرک نمیدونم، ولی شواهدش مثل روز روشن و برای من و شما قابل لمسه. مثلا میگن نمیخواستن ایران قوی بشه، یا شاه جلوشون داشت کرکری میخوند و باید تنبیه میشد. شاید کارتر بعلت حماقت سیاسی، ساده لوح و مذهبی بودنش باور داشت که یک آخوند پیرِ باصطلاح روحانی حقوق انسانی مردم ایران را زیر پا نخواهد گداشت، شاید آمریکا بی سیاست تر از اون بود که فکر بعد هاشو بکنه و بازیچۀ دست انگلستان شده بود. من فکر میکنم مسئله خیلی بزرگتر از کارتر دهاتی بود. امروز هر کی میخونه و می فهمه، میدونه که رئیس جمهورای آمریکا، خودشون بازیچۀ دست سیاستهای نفتی-مذهبی-صیهونیستی(مرگ بر اسرائیل!) هستن. قدر مسلم اینه که آمریکا پریز شاهو کشید، بعد از سی سال پشتیبانی ناگهان باو پشت کرد،و آخر سررک و راست بهش گفت بهتره بساطتو جمع کنی بری. این اندازه را ما از تاریخ اخبار، و گفتۀ خود شاه میدونیم وشاید حتی بعضی از حزب الله ی های مخ گندیده هم انکار نکنن. بهر صورت شاه اشتباه خیلی بزرگی کرد. از اشتباه بزرگ بزرگتر. فاجعه ببارآورد. خدایی که معلوم نیست تو کدوم جهنم دره ای نشسته پدرشو بیامرزه. طفلک خیلی ایرانو دوست داشت، از اینجا بآخرین حرفاش گوش بدین
مثل بدی هست از قول انگلیسی هاکه میگن اگه میخوای ارباب دنیا بمونی، عرب هارو سیر نیگر دار، ایرانی ها رو گشنه، چون عربها وقتی گشنه و ایرانی ها وقتی سیر باشن خطرناکن. برای من این گفته بیشتر از توهین آمیز بودن، غم انگیزه.چون در سال 57 مصداقشو دیدیم. آقایون و خانومای دو آتیشۀ ضد شاه اگه بدشون میاد بیاد. نمیگم مردم زمان شاه همه سیر بودن. نه، گشنه هم داشتیم، ولی نه مثل امروز. یادم میاد مادر بزرگم میگفت عمله ها وِستون( وینستون) می کشند، برعکسِ امروز که اکثر مردم-قشر متوسط- در مضیقه هستن و چاقوکشای دزد، آخوندای میکرب، فرصت طلبای بی حیثیت که اندازۀ ناخون پای یه عمله شرافت و ارزش انسانی ندارن، از برکت اسلام عزیز، وزیرو وکیل، سپه سالارو دریاسالار، رییس مجلس و رییس جمهورشده اند. گشنه داشتیم ولی دخترامون تو ترکیه و دوبی خود فروشی نمیکردن، و مردم پایتخت بدنبال یه لقمه نون برای فروختن کلیه شون صف نمی بستن 2. گشنه داشتیم ولی اونایی که ریختن تو خیابونا و فریاد زدن “بگو مرگ بر شاه” سیر بودن. بگم مرگ بر شاه که چی بشه؟ که خمینی شیاد، دشمن قسم خوردۀ ایران بیاد و دلار هشت تومنی را به بالای هزار تومن برسونه، و گوشت کیلویی هشت تومن را به نه هزار تومن؟ که صدام بتونه بایران حمله کنه و یه میلیون نفر تو جنگ کشته بشن؟ بگم مرگ بر شاه که دخترای17-16ساله ایرانی را تو دوبی به شیخای عرب بفروشن؟ که یه آخوند دوزاری که تو مشهد شمع نیمه سوخته جمع میکرد، تبدیل بشه به آیت الله عظمی مقام معظم رهبری، یه افسار فلسطینی بندازه دور گردنش و صدها میلیون دلار پول همون دختر تن فروش، همون کلیه فروش ایرانی را به حزب الله لبنان بده؟ از این پایین تر هم میشد بریم؟
یه نفرهم نتونست بلند شه بگه، آخه
ذات نایافته از هستی بخش- کی تواند که بود هستی بخش
مثل بدی هست از قول انگلیسی هاکه میگن اگه میخوای ارباب دنیا بمونی، عرب هارو سیر نیگر دار، ایرانی ها رو گشنه، چون عربها وقتی گشنه و ایرانی ها وقتی سیر باشن خطرناکن. برای من این گفته بیشتر از توهین آمیز بودن، غم انگیزه.چون در سال 57 مصداقشو دیدیم. آقایون و خانومای دو آتیشۀ ضد شاه اگه بدشون میاد بیاد. نمیگم مردم زمان شاه همه سیر بودن. نه، گشنه هم داشتیم، ولی نه مثل امروز. یادم میاد مادر بزرگم میگفت عمله ها وِستون( وینستون) می کشند، برعکسِ امروز که اکثر مردم-قشر متوسط- در مضیقه هستن و چاقوکشای دزد، آخوندای میکرب، فرصت طلبای بی حیثیت که اندازۀ ناخون پای یه عمله شرافت و ارزش انسانی ندارن، از برکت اسلام عزیز، وزیرو وکیل، سپه سالارو دریاسالار، رییس مجلس و رییس جمهورشده اند. گشنه داشتیم ولی دخترامون تو ترکیه و دوبی خود فروشی نمیکردن، و مردم پایتخت بدنبال یه لقمه نون برای فروختن کلیه شون صف نمی بستن 2. گشنه داشتیم ولی اونایی که ریختن تو خیابونا و فریاد زدن “بگو مرگ بر شاه” سیر بودن. بگم مرگ بر شاه که چی بشه؟ که خمینی شیاد، دشمن قسم خوردۀ ایران بیاد و دلار هشت تومنی را به بالای هزار تومن برسونه، و گوشت کیلویی هشت تومن را به نه هزار تومن؟ که صدام بتونه بایران حمله کنه و یه میلیون نفر تو جنگ کشته بشن؟ بگم مرگ بر شاه که دخترای17-16ساله ایرانی را تو دوبی به شیخای عرب بفروشن؟ که یه آخوند دوزاری که تو مشهد شمع نیمه سوخته جمع میکرد، تبدیل بشه به آیت الله عظمی مقام معظم رهبری، یه افسار فلسطینی بندازه دور گردنش و صدها میلیون دلار پول همون دختر تن فروش، همون کلیه فروش ایرانی را به حزب الله لبنان بده؟ از این پایین تر هم میشد بریم؟
اشتباهات شاه یکی دو تا نبود، ولی رفتنش از ایران بزرگترین آنها بشمار می آد. در یکی دو سال آخر سلطنت شاه که خارجی هابه این نتیجه رسیدن که تاریخ مصرف او تموم شده ووقتش رسیده که با بالا بردن پرچم اسلامِ عزیز ایران را به عظمت آنگولا و سودان و پرستیژ سری لانکا وزیمبابوه برسونن ، یه پدیده بنام حما یت از حقوق بشر توی مملکت ما علم کردن که ایرانیها با آن آشنایی چندانی نداشتند. بعد از حقوق بشر، واژۀ فضای باز سیاسی کشف وبشاه توصیه شد ودردستورعمل قرار گرفت. مردمِ تشنۀ آزادی، ناآگاه و خود فریب ایران هم که دست خارجی ها رو توی این توطئه نمیدیدن، فکر کردن علی آباد یه شهره و با کمک بی بی سی لندن دروغهای خمینی روان سوخته را باور کردن و ایران را آتیش زدن.قبل از این توطئه شاه سی و پنج سال فرصت داشت که میتونست و می بایست که آزادی را به مردم ایران، بتدریج ، مثل تزریق پنی سیلین نشون بده که نداد. وقتی سال 41 انقلاب سفید را شروع کرد، 2 اصل از 6 اصل اولیۀ این پروژه، اصلاحات ارضی و حقوق مساوی برای زنان، باب طبع آخوندای صاحب اراضی که دکان اسلام فروشی داشتند نبود. چون اسلام در اصل زن ستیزه و زن نباید با مرد یکسان باشه، خمینی گفت این نسوان ما را به فساد میکشَه و اَسلام به خطر می افتَهَ. وقتی خمینی شورش 15 خرداد را راه انداخت، که به کشته شدن صد ها نفر آشوبگر چماق بدست منتهی شد، شاه اگه مثل پدرش با عرضه و دور اندیش بود، یکجا اورا محاکمه وفورا خفه میکرد. نه اینکه بندازتش تو زندان و به آخوندای دیگه فرصت بده که تو زندان بهش درجه ( آیت ا للهی) بدن که بعد خودشو موظف بدونه که برای حفظ قانون اساسی آزاد و تبعیدش کنه. خون خمینی که از خون کمونیست ها رنگین تر نبود! له کردن خمینی، میتونست یک تیر و چند نشان باشه. یک، نسق گرفتن از آخوندای شرور، دو، نشون دادن عرضۀ دیکتاتور بودن، سه، نجات ایران در دراز مدت از اسلام عزیز وووووو….. تازه، شاه مگه قبلا در موارد دیگه قانون اساسی را زیر پا نذاشته بود؟ یکبار بیشتر چی میشد؟ دیکتاتوری که با شل کن سفت کن نمیشه. دیکتاتور باید نترس و با عرضه باشه و بتونه وقتی پاش افتاد، قدمای بزرگ برداره، نه سوسول مثل شاه. او چون تحصیلکردۀ سوئیس بود، و خرافات مذهبی هم داشت، بر خلاف پدرش، با آخوندا خوب تا می کرد و آخوندا هم آنجایش را می لیسیدند، تا وقتیکه اصلاحات ارضی و تساوی حقوق زنان پیش نیامده بود
بعد از تبعید خمینی گجستک وگذشتن 15-14سال وقتی خارجی ها تصمیم گرفتن شاه را از ایران بیرون کنن و سرخمینی مثل یه مارِ افعی بالا زد، شاه فرصت داشت در عراق و حتی بعد در فرانسه سر مارو زیر آب بکنه. اینو مشاورینش که وخامت اوضاع را میدیدن گویا بهش پیشنهاد کرده بودن. ولی شاه، مثل اینکه تصمیم بخود کشی گرفته باشه، باز سوسول بازی درآورد. وقتی یه نفربخودش لقب پدر تاجدارو بزرگ ارتشتاران میده، وقتی جون بچه اش بخطرمیافته، باید حاضر باشه مثل یه پدر فداکار، یه فرمانده دلیر ارتش، جونشو کف دستش بذاره، باید برای میهنش با چنگ و دندون بجنگه. نه اینکه چمدونش آماده باشه که تا کارتراشاره کرد، با گریه سوار هواپیما بشه بره و بچه شو بده دست یه گله گرگِ هار. کاری را که شاه کرد هر عمقلی صمدی میتونست انجام بده. در رفتن که نشد کار. اگه شاه میموند تو ایران، قال خمینی شارلاتان دروغگو را میکند، و به کارترهم میگفت تو به آمریکا بپرداز، کاری بکار ایران نداشته باش، تاریخ ازش بهتر یاد میکرد. البته او بالحق میترسید سازمان سیا ترورش کنه، و با تعداد خائنین دوروبرش، بعید هم نبود. ولی خودمونیم، اگه جونشودر ایران تو مبارزه و با مردانگی از دست میداد، بهتر از آنمرگ رقت بار در مصر بود، در حالی که از یه طرف سرطانش عود کرده بود واز طرف دیگه میدید چطور مردای دلیر و قسم خوردۀ ارتش، فرزندان راستین ایران، مثل تیمسار رحیمی، به قسمی که او خود زیرپاگذاشت، وفادار باقی میمونن و زیر تیغ اسلامیِ جلاد بزرگ قرن، امام سیزدهم شیعیان تیکه تیکه میشن. شنیده ایم که افسرای با عرضۀ شاه، که خیانت نکرده، خودشونو به آمریکا نفروخته بودن، بهش التماس کردن، به پاش افتادن که نرو، کشور از بین میره. بهش گفتن اجازه بده ما شورش را بخوابونیم، تو گوشش نرفت که نرفت. بعد رفت دم آخر نوشت من برای جلوگیری از خونریزی بیشتر کشورم را ترک کردم. نوشت کشتن کار یک دیکتاتور است، من با مردم ایران پیمان شاهانه داشتم. دهشاهی بده آش! خب، آدما دم آخری که فکر می کنن میرن پیش اوستا کریم، ظریف میشن واسۀ خودشون فلسفه می بافن. اولا که شاه دیکتاتور بود، ثانیا پیمانی که ازش یاد میکرد، بدست آشوبگرانِ فریب خورده که ریخته بوودن تو خیابونا وهمه چیزو آتیش میزدن، دیگه بقول فرنگیها ( آلردی) شکسته شده بود
اگه حکومت نظامی شاه محکم و جدی بود، و دو سه هزار نفر بیشتررا میکشت و/ یا زندونی میکرد، اگه مجالس ختم سوم، هفتم، چهلم غدغن میشد، اگه اراذل اوباشی که شورش را مدیریت میکردن، توی تظاهرات برای مردم ساندویچ میآوردن، از همه بدتر سینما رکس آ تیش میزدن را شناسایی میکرد وجلوی چشم مردم پوستشونو می کند، قال میخوابید، مردم میرفتن خونه هاشون و وبای خمینی به ایران نازل نمیشد.در بحبوحۀ شلوغی و شورش، وقتی باید کمر بندشوسفت تر می بست، شاه هزاران زندونی را، منهای آدمکشها، آزاد کرد که فضای سیاسی باز بشه. همون آزاد شده ها آتیش شورشی را که به شاه کیش داده بود، گسترده تر کردن تا اینکه بالاخره شاه مات شد. شاه که میدونست براش توطئه چیدن، عوض اینکه بیاد توتلویزیون بگه صدای انقلابتونو شنیدم، باید در حساسترین و خطرناکترین مرحلۀ تاریخ با مردمش رک و راست حرف میزد. انقلاب کجا بود؟ باید میگفت مردم منو ببخشین که بعلت آزادی نداشتن، ناآگاه مانده اید. ولی امروز آمریکا و انگلستان میخوان، به این دلیل و اون نشونه، ایران رابوسیلۀ اسلامِ عزیز نابود کنن، بمن کمک کنین اول کشورمونو نجات بدیم. بعد با شما پیمان آزادی می بندم. میگفت من میمونم و تا آخرین قطره خونم می جنگم و بارتش هم دستور میدم هر کسی تو خیابونا چیزی آتیش بزنه پدرشو در بیارن. با هیشکی هم شوخی ندارم.برین بشینین تو خونه هاتون، بذارین من بخدمت خیانتکارها برسم، جون خودتون وحیثیت و هستی کشوررا به خطر نندازین. آخ که چقدر خوب میشد اگه اینارو میگفت. من یادمه تو حکومت نظامی شاه، مردم روی لولۀ توپ تانکها گل آویزون میکردن. ارتش 600,000 نفری ولی وابستۀ ایران را آمریکا اخته کرده بود. توپ و تانک همش دکور بود که بی بی سی تو دنیا پخش کنه و برای آوردن مامورش خمینی مقدمه بچینه. اگه دکور نبود، پس چرا ما تو آمریکا دیدیم، ولی کثافت، جنایت، فقر و اعتیاد و فحشای هزارباربدتر امروز را نمی بینیم؟ چرا امروز کسی از چماق بسیجی، یا نقاب اون نامردای روسپی سرشت که مردم را لگد و شلاق میزنن، گل آویزون نمی کنه؟ مگه اسلام عزیز دیری نگذشته بیست سی هزار زندانی سیاسی مجاهد، که بعضی شون حتی وقت آزادیشون رسیده بود، را توی زندون نکشت؟ مگه چشم در نیاورد، مگه سنگسار نکرد؟ مگه توی زندون به زنها و دختر ها قبل از کشتن تجاوز نکرد؟ مگه زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی-کانادایی را بعد از تجاوز جنسی زیر مشت و لگد نکشت؟ مگه شوان قادری، جوانمرد بیست و چار پنج سالۀ کرد را نکشت و جسدشو برای زهر چشم گرفتن تو خیابونا پشت یه وانت نکشید؟ چرا حریم حقوق بشری دیگه جریحه دار نشد ؟ چرا” بگو مرگ بر شاهی” ها خفه شدن؟ شاه که یک هزارم خمینی و اسلامِ عزیر جنایت و دزدی نکرده بود، با معذرت از دانشجویان و کارگرای مبارز، چرا هیشکی جیکش در نمیآد؟ چون مردم گشنه اند و میترسن؟ غصه دار نیست که تا اینجا حرف توهین آمیز انگلیسی های دزد و جنایتکار درست از آب در اومده؟
خب، اگر را کاشتن سبز نشد. شاه رفت و امام سیزدهم آمد. بهتر بگم، شاهو بردن ویه امام جاش آوردن و ایران شد ایران اسلامی. خمینی هندی زادۀ ما مور نابودی، بزرگترین خیانتکاردرچهارده قرن تاریخ ایران، اولین کاری که کرد نقدآ یه عقرب کاشت وسط پرچم ما. گفت شیروخورشید علامت طاغوتَه. این آفتابۀ نفرت انگیز سیک های هندوستان اولین نشونه ای بود که خمینی بعد از 15 سال تبعید، وقتی میگه هیچ احساسی در مورد برگشتن به ایران نداره، بر خلاف حرفای دیگرش، این یکی را راست میگه. یادتونه خمینی هیچوقت نام ایران را بزبون نمی آورد، همش میگفت اسلام؟ لعنت به این عقرب هندی، عکسش را ببینید
رسیدم به چیزی که اول این نوشته بهش اشاره کردم. ما ایرانی ها برای بزرگداشت تخم و ترکۀ این اعراب متجاوز که اجداد مونو یا کشتن، یا بهشون تجاوز کردن یا هم ببردگی کشیدن و هم تجاوز کردن، بعد از قرنها ساختمان های یاد بود ساختیم و اسمشونو گذاشتیم” زیارتگاه“. بعد برای حاجت طلبیدن از خدا، بآجر و آهن آن زیارتگاه ها پناه بردیم (و میبریم) و از اسکلت های پوسیده شون التماس می کنیم که ازما پیش خدا سفارش کنن!! مرغ مرده از این ژست ما خندش میگیره و خر زار میزنه. آخه بدبختی و تو سری خوری از این بدترمیشه سراغ گرفت؟ جای تعجب داره اگه تقیۀ اسلامی (ترجمه: دروغ) یه آخوند بی شرم وبی شرف را باورکردیم که گفت: آب و برق را مجانی می کنیم، براتون مسکن تهیه می کنیم، مردم باید آزادی داشته باشندو…..چندین و چند دروغهای خانمان برانداز از این قبیل؟ گفتم که به وبلاگ برو بچه های توی ایران نیگا میکردم.مثل باز کردن دیکشنری برای ترجمۀ یک لغت که همیشه منو به لغات و عبارات دیگه میکشونه، به وبلاگ دانش آموخته ای که خودرا یک مهندس وفردی مذهبی معرفی میکند برخوردم. بسیاری از نوشته های این جوان پاکدل و پاک اندیش خوندنی و قابل تعمقه. سنگین و متین می نویسه و از فیزیک، سرعت نور، عظمت کهکشانها، شگفتیهای دنیا، بیگ بنگ، رد ماتریالیسم، کتابهایی که خونده، دکتر شریعتی و ایمان به اسلام راستین؟! صحبت میکنه. نوشتن بی آلایش وصادقانه وعشقش به پسر نازنین کوچکش که تازه راه افتاده آدمو بی اختیار جذب میکنه. بعد یهو چرتت پاره میشه که میخونی: در حوالی شیراز بودم، از شاهچراغ سخن بمیون اومد و بخاطر ارادت خاصی که به امام رضا دارم… چنان و بهمان شد ولی نتونستم اون ارتباطی که با برادر دیگر امام رضا دارم با این یکی برقرار کنم!! بفرمایید، عرض نکردم خدمتتون؟ آخه موش چیه که کله پاچش چی باشه. امام رضا ، یه مفت خور عرب که خود عربها آدم حسابش نمیکردن و نمی کنن، خودش توی فرهنگ ایرانی چرا و چگونه عددی است که یک روشنفکر تحصیل کردۀ ایرانی دنبال بر قرار کردن “ارتباط” با یکی از برادران ایشون باشه؟ حالا شانس آوردیم که آن “ارتباط ” مورد نظر برقرار نشد وگرنه باید خر میآوردیم باقالی بار میکردیم. بگفتۀ مردتاریخ شناس فرهیخته ای هرگدای عربی آمد ایران براش یه مقبره ساختن ولی آرامگاه فردوسی تا زمان رضا شاه متروک و محقر بود. بد تر از آن، آرامگاه کورش بزرگ آنچنان است که میدونید و در خطر زیر آب، یا از رطوبت سد آخوندی از بین رفتن. یک محقق ایرانشناس خارجی حق نداره اینا رو ببینه و بما بگه ننگ بر شما مردم بی سپاسِ اجنبی پرستِ توسری خورِ از خود بی خبر؟ بیخود نیست که با این همه ثروت مادی و معنوی تون، اینقدربد بخت و عقب افتاده اید
دستاورد پرافتخاردیگری ازانقلاب شکوهمنداسلامی فقط حیف که شلاق زن با پوشاندن صورت خود قدری از شکوهمندی اسلام عزیز میکاهد
راستشو بخواهین نوشته های همین آقای مهندس منو به این فکر انداخت که حرفایی راکه سالها توی دلم گلوله شده اینحا بنویسم یه خورده دلم سبک شه. معمولا اینجوری نمی نویسم. مثل حرف زدن نوشتن برام سخت تره. گفتم خودمونی بگم، ببینم سوز دلم یه خرده میخوابه یا نه. کاش میشد یکی از جوونای هم میهنم بیاد اینجا بمن حالی کنه یه ایرانی که دانشگاه رفته، فیزیک، شیمی، ریاضیات، واز همه مهمتر، تاریخ خونده، و قاعدتا باید سیاهو از سفید تشخیص بده، چطور میشه وقتی به دین میرسه، یهو مخشو، بقول آمریکائیها، میذاره رو طاقچه، نیروی تفکرشو از دست میده و تبدیل به یک ماشین کوکی میشه؟ این نیروی شگفت آورخرافاتِ دینه یا بقول انشتین ازحماقت نامحدود بشر؟ انشتین میگه دو چیز نامحدودن، دنیای هستی ( یونیورس) و حماقت بشر، و من در بارۀ اولی مطمئن نیستم. خوبه یه نفر ازهفتاد هشتاد دوستان مجازی ایشون در اینترنت از این هموطن خوب بپرسه شما چرا و به چه جنبه از کیستیِ امام رضا ارادت دارید؟ امام رضا چیکار کرده، چی نوشته، چی گفته که بعد از هزار سال هنوز شما را تحت تاثیر قرار میده؟ روش دیگه ای که این هم میهنِ من تو بعضی از نوشته هاش در پیش میگیره اینه که آخر هر پاراگراف یه جملۀ عربی میندازه بیرون که با احتمال قوی گفتۀ قرآنه. دانش عربی ایشون قابل تحسینه. من با عرب امروز وزبان عربی خصومت ندارم. دونستن هر زبون بیگا نه ای خوبه، ولی از وقتی که این عمامه بسر ها ایران را اشغال کردن، از عربی هم حالم به هم میخوره. خب، این یه موضوع شخصیه که چندان منطقی هم نیست. منطقی تره اگه بگم این آخوندای انگلِ مفتخور، قرنهاست که با عربی درست یا غلط به مردم بیسواد، خرافاتی و ابله در ایران فضل فروشی کرده اند. یعنی چون عربی گفتم، و چون شما نفهمیدین چی گفتم، پس حرفم درسته. یا اینکه چون یه عرب این “خیار سبز است” را هزارو چارصدسال پیش گفته و عرب دیگری نوشته پس شما بمن پول مفت بدین بخورم گردنم کلفت تر بشه. ممکنه بگین کفر نگو، بیشتر از یه میلیارد نفر ایمان دارن که اون حرفا، حرفای خدا بود که پیغمبر بزبون آورد وعرب دیگری نوشت. حرف خدا که حرف مفت نیست!! کور میشی
خب، بیخود نیست طرف یه میلیارد پیرو داره
من کور میشم و میرم جهنم. امیوارم نورچشم شما ده برابر و خرد بینی تون صد برابر بشه. بردارین ترجمۀ فارسی قرآن را خودتون بخونین. دست کم به گویش فارسی آن که من هر طور شده اینجا خواهم گذاشته ام گوش بدین. چون پدرومادرتون گفتن، نخونده، چشم بسته قبول نکنین که کلام خداست. البته لازم به تذکره که قرآن میگه: ما (الله بعضی وقتا کانفیوز میشه بخودش میگه ما) برای هیچ ملتی کتابی به غیر از زبان خودشان نفرستادیم!! (ابراهیم-4) پس در حق ایرانیها نامردی کرده؟ خب، حالا بگیم این کتاب عربی را عمروعلی با زور شمشیر بما تحمیل کردن و بعد از قرنها توسری خوردن ازعمرو علی، حسن و حسین و رضا و خمینی، حرفای عربی الله (یا خدای عرب) رفت تو مخمون و نه تنها بهش عادت کردیم بلکه متوجه شدیم که ای بابا، ما از خود عربها عرب تریم وبعد در اوج عرب ذلیلی، از خود بیخود و مست از پستی، بآنها که بما خاک تو سرای بدبخت لطف کردن، اسباشونو قدم رنجه فرمودن، تشریف آوردن ایران، زحمت کشیدن و سر پدرامونو بریدن، مادر و خواهرامونو به کنیزی بردن” ارادت خاصی” پیدا کردیم. حرصم میگیره از مطلب دور میشم. خواهش کردم قرآن فارسی را بخونید. البته کار آسونی نیست، چون بعد از خوندن ده بیست صفحه، ازچرت و پرت های این الله ازخود راضی، قسی القلب، زن ستیز، و شهوت طلب خسته میشین و حا لتون بهم میخوره. از اول تا آخر این کتاب یک جملۀ درست حسابی پیدا نمی کنین که بشما چیزی یاد بده. بیشتر از هزار دفعه میگه من بزرگ ومهربان و بخشنده ام، من اله کردم و بله کردم. چه نیازی به این همه خود ستائی است؟ دو صفحه بعدش یادش میره مهربون بوده و میگه اگه منو قبول نداشته باشین، چشاتونو میچرخونم مثل احمدی نژاد بشین
الله میگه اگه من نخوام هیشکی آدم نمیشه1 و اون منم که تو دلتون کینه یا دوستی میکارم2. خب، مگه مرض داری؟ همه را آدم کن و تو دلشون دوستی بکار! یا میگه زن نصف مرد بحساب میاد و باید بمرد سرویس بده. زن نباید از الله شاکی باشه که نا قص خلقش کرده؟ قرآن میگ زنای شما کشتزار شما هستن3 از هر طرف خواستین وارد بشین! اگه حرف گوش نکردن کتکشون بزنین4 ولی اگه آدم شدن و شما را راضی کردن، باهاشون مهربون باشین دیگه نزنین5. من از زنهای مسلمون بیشتر از مردا تعجب میکنم، چون دست کم به مردا تو قرآن بد نمیگذره. باضافه اگه تمام عمرشون برای الله معلق بزنن، تو اون دنیا ( کدوم دنیا؟ ) اگه مرد معمولی باشن انواع و اقسام حوری های سفید اندام و خوش هیکل واگه مثل آخوندا مزلف و هم جنس گرا باشن، غلمان ( پسر) هایی که حسنشان جاوید است ( یعنی ریش وسبیل در نمیارن) جایزه میده6. هیچ اشاره ا ی نمیشه باینکه آیا زنهای موًمن و مسلمون هم چیزی تو بهشت گیرشون میآد یا نه! من یکی اگه یه زن مسلمون بودم خشتک این االله رو پاره میکردم. اینا مزخرفات نیست؟ منصفانه بگین کدوم بدتره: اینکه الله -که قراره خدا باشه - این حرفا رو بزنه، اینکه من بخونم و بگم چرندیاته، اینکه یه شارلاتان شهوت ران بعنوان حرفای خدا به بشریت بندازه، یا اینکه یه میلیارد و اندی خونده یا اکثرانخونده اونارو کلام خدا بدونن؟
بعدا سر فرصت آدرس همۀ شماره هارو میدم، باید اعصاب ذخیره کنم تا بتونم برم سراغ قرآن
البته باید گفت چون پایه و اساس قرآن از روی کتابهای باصطلاح مقدسِ دیگر تدوین شده، از این عراجیف الهی در تورات و انجیل هم فراوون پیدا میشه. مثلا خدای انجیل در عرض شیش روز این دنیا را درست کرده و روز هفتم نشسته استراحت کنه! مگه بیل زده بود که احتیاج باستراحت داشت؟ مگه نمیدونست قراره بعد از بیرون کردن آدم و حوا از بهشت بجرم کودکانۀ خوردن سیب یا گندم، دیگه دست به سیاه و سفید نزنه؟ اونکه با اشارۀ ابروش میتونه یه بیگ بنگ راه بندازه، استراحت واسه چی ؟ تازه هر مغز سالمی میدونه که بعد از ده پانزده میلیارد سال هنوز خیلی مونده کار خدا تموم بشه. کهکشان ها در تغییر و تحول و دنیا در حال انبسا طه. تو همین کرۀ کوچیک و ناچیز ما تکلیف بچه های بیگناه و گشنۀ آفریقائی ایشون مشخص نشده و صدها پرسش بی پاسخ مونده . انجیل میگه خدا زمین را که خلق کرد تاریک بود گفت نورباید باشَه (با لهجۀ خمینی) و نور آمد .بعد که نور را دید خوشش آمد گفت : خوب است، سعی کنید بهتر شود. نه ببخشین، این سعی کنید بهتر شود را یکی دیگه گفته بود، من قاطی کردم. این نوشتۀ انجیل هم چرندیات آخوندیه. مگه خدای تو انجیل فکرکرده بود بدون نور هم میشه بنده هاشو سر کار بذاره که بعد ازدرست کردن زمین تازه متوجه شد تاریکه؟ مگه قرار بود جور دیگه ای، بدون نور، روشن بشه که تاریک از آب در اومد ؟ همۀ اینا بکنار، کل مطلب یه سوراخ داره باین بزرگی. امروز بچه های کلاس اول هم میدونن که نور( ستاره) قبل از کراتی مثل کرۀ زمین ما بوجود اومده. منظورم اینه که چون قوانین جاذبه و گردش و نظم کهکشانها خیلی منظمه و مو لای درزش نمیره، اگه یه اشتباه حتی خیلی کوچولو تو” کتاب خدا” پیدا بکنیم باید بندازیمش دور. خدا حتی اگه نوزده و نیم هم بگیره رفوزه میشه، چون خودش میگه کامل و بدون نقصه. ه
خلاصه، تو انجیل مسیح پسر خدا میشه و روی آب راه میره، میمیره بعد بلند میشه راه می افته و تو قرآن محمد با انگشتش ماه را میشکونه، (حدیث؟) در یک ثانیه میره آسمون هفتم و برمیگرده به زمین. آمریکای جهانخوار با اینهمه آپولو ماپولو، چهل ساله هنوز به آسمون دوم نرسیده، ولی یه چوپون عرب هزار و چارصد سال پیش با شترش در یک ثانیه رفت آسمون هفتم و برگشت! چون قرآن باب طبع - و برای -عربهای ولگردو عقب افتادۀ بدبخت نوشته شده الله خدای قرآن بجای یکی دو دفعۀ انجیل، چپ میری گردن میزنه، راست میآی دست و پا قطع میکنه. اینجا دیگه خدا سنگ تموم گذاشته و دیوانگی وتوحش خودشو حسابی در معرض تماشا. برای دیدنش فقط کافیه ما چشامونو باز کنیم،خرافاتو از مغزمون بشوریم، و ارادتمون به گداهای مفتخور ویا چاقوکش عرب را که بما تاختن وکشورمونو بآتیش کشیدن در وجودمون بکشیم. بر خلاف خوندن قرآن، این کار زیاد سختی نیست
مسلمونای مدرن که میخوان قرآن را برای ما توجیه و تبرئه کنن ، میگن خدا اینا رو برای عربای وحشی هزار و چارصد سال پیش گفته! خب، حرف منم همینه. فرق بین من و شما اینه که شما میخواهین”علمای” اسلام حرفای قرآن را برای دنیای امروز مثل برنامه های کامپیوتری آپدیت یا نو آوری کنن. من میگم اولن اگه این یکی خدا اینو میخواست باید تو قرآن می گفت ای مردم هزاران سال بعد شما با این چرندیات من کاری نداشته باشین، برین از خمینی بپرسین که یه نره خرمسلمون چطور میتونه با یک دختر بچه دو ساله بدون دخول، شهوتش را ارضاء کنه7. یا اینکه شما باید با کدوم پاتون اول وارد مستراح بشین و از این قبیل مسا ئل انسانی-حیاتی. (شق دوم اولن) اگه نمیخواست عربای بیچاره -که درضمن قبل از اسلام وحشی نبودن- مثل خودش کانفیوز بشن، همون چرندیات را برای اونا مینوشت و امروز یک کتاب فارسی با فکس یا ایمیل برای ما میفرستاد و در بارۀ دو سه تا از مشکلات امروزی ایرانیها یا بقیۀ مردم دنیا صحبت میکرد. با یک تیر، چندین و چند نشون میزد. دومّن برای ایران و مردم ایران که من عاشقشون هستم بهتره که بجای تفسیر سانسوری قرآن، این لاطائلات را از خونۀ تموم ایرانیها جمع کنیم و بفرستیم عربستان. تمام مساجد را تبدیل به آموزشگاه کنیم و به بچه های ایرانی یاد بدیم که ما، قبل از حملۀ اعراب و خمینی، قبل از اینکه اسلام، این زشت ترین پدیدۀ تاریخ بشریت، آیین لجن زای نکبت، فقر،کینه و توحش، عزاو عزاداری به کشورمون مستولی بشه، مردمی آزاد، شاد و سربلند بودیم. به بچه هامون یاد بدیم که هرعرب حروم زاده ای که گفته ما نباید از زندگیمون تو این دنیا لذت ببریم، شکر زیادی خورده با اون الله عقده ای سادیستش. عوض روز های عزاداری و خودآزاری بخاطر هر چاقو کش یا ننه زینب عرب،تمام جشنهای باستانی ایرانی را جانشین کنیم.زندگی و ایرانی بودن را جشن بگیریم. آخوندای بی پدر را هم بسپارین دست من. بیست سی تا از دزدای حرفه ای، قاچاقچی های آدمکش، و راهبرهای شیره ای چلاقشونو شونو بیآرم تو صدا و سیما، چهرۀ واقعی اسلام عزیزرا زیر عمامۀ کثافتشون بمردم نشون بدن. بقیه شونو ببرم تو کویر لوت کانال بکنن تا خلیج فارس. فعلا همین
1) سورۀ انعام-125
3) سورۀ البقره- 223
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر