جمعه، دی ۱۷، ۱۳۸۹

آزادی - 2


هیچیک از قدرتهای بزرگ دنیا قدمی صمیمانه برای آزادی مردم ایران از چنگال آخوند و پاسدار جیم اسلامی بر نخواهند داشت، مگر اینکه روزی منافعشان ایجاب کند. اگر آزادی ما برایشان ارزش یا سودی داشت،  به شعارهای زیبا و گویای  " باراک حسین اوباما – یا با او نا، یا با ما "  ، "دکتر برو دکتر" ، "سفارت روسیه، لانۀ جاسوسیه" ، " نه غزه، نه لبنان – جانم فدای ایران" گوش میدادند. آن خیزش خود جوش و با شکوه مردم ایران بهترین موقعیت و موجهیت را برای آنها فراهم کرد که بیاری مان بیایند و با اشغالگران ایران برخورد قاطع واساسی بکنند، که نیامدند و نکردند. امروز اقلیتی از مردم ایران، آنجا و اینجا خواهان حملۀ آمریکا به ایران هستند. چقدر دردناک است که برای نجات کشورمان بخواهیم روی سرمان بمب بریزند! این عده میگویند سی سال است که به ایران حمله شده و چون اینها بد تر ازحیوانات وحشی اند، چه خوبست که یک گردن کلفت تری بیاید و گوشمالی شان بدهد و انتقام ما را ازشان بگیرد. راست هم میگویند. ولی من، با اینکه جمهوری اسلامی را یکی از بزرگترین تراژدی های تاریخ ایران و بد تر از حملۀ مغول میدانم و فکر میکنم موریانۀ حکومت اسلام از بمب بد تر، و حملۀ آمریکا از حملۀ آخوند و پاسدار بهتر است، خواهان حملۀ نظامی هیچ کشوری به ایران، حتی برای آزاد کردن نیستم. به آنها که نمیدانند، تاریخ ثابت  خواهد کرد که آمریکا نقش بسیار عمده و فعالی در بردن شاه و آوردن طاعون جمهوری اسلامی بازی کرد. و اگر امروز بخواهد ایران را از دست آخوند آزاد کند، برایش دشوار نیست، نیازی هم به حملۀ نظامی ندارد، ولی باید  سود اقتصادی- سیاسی  داشته باشد، وگرنه صد سال دست به چنین اقدامی نخواهد زد. دلش که برای ما نسوخته ! فرض محال، اگر دلش هم بسوزد و فقط برای آزاد کردن ما، لانۀ آخوند ها را هدف بگیرد و بزند، ما جشن میگیریم، ولی نمیتوانیم افتخار کنیم. من آ رزو میکنم مردم ایران، خودشان ایران را آزاد کنند . آن آزادی از همه چیز بهتر است

برمیگردم به خودمان.  قبل از هر چیز به روان پاک آنهائی که در خیابانهای ایران با گلولۀ دشمن، یا در زندانها زیر شکنجه کشته شدند درود میفرستم ، به دستهای هر مرد و زن ایرانی که بطرف اهریمنان سنگ پرتاب کردند،  به کفش آن دختر جوانِ باریک اندامی که اردنگی به یک پلیس بسیجی زد،  و به بازوی مرد جوانی که باتوم یکی از شوالیه های  ج. اسلامی را گرفته بود و میرفت که به کلۀِ در زره پوشیده اش بزند، بوسه میزنم.


اگر جمهوری اسلامی کشور مارا بجنگ و بمباران نکشاند، آزادی ایران بنظر من بسیار دشوار، ولی شدنی و دو-سه مرحله ای است. در مرحلۀ نخست،  اگرهمان دو سه میلیونی که بعد از بسرقت رفتن انتخابات آمدند، با اجازۀ خودشان و با  تنها شعار "مرگ بر خامنه ای" وهدف و برنامۀ مشخص ( شکست دشمن )   بخیابان بریزند و 30-20 هزار نفرشان تا پای جان روبروی پاسدار و بسیجی بایستند، کار این رژیم تمام میشود. تنها راه پس گرفتن ایران از این دد منشان مبارزۀ مسلحانه است، اول با چوب و چاقو، بعد با (گرفتن) اسلحۀ خود دژخیمیان. هارت و پورت این رژیم بیشتر از همان نیست. آخوند چند قرن است واق واق میکند ولی خودش بهتر از همه میداند که دروغگوی تو خالیِ ترسوئی بیش نیست. دزدهای قاچاقچی چاقوکش که آخوند ها را پاسداری میکنند، خطرناکترند. ولی همه شان از مردم میترسند چون میدانند که، برغم سی سال دروغ و اغفال،  مردم ما هنوز آگاهند. ایران نشان داد که زنده است! مردم خبر دارند که این دزدهای اشغالگرو چاقوکشهای وارداتی عربشان، با مرد و زن در خیابانها و زندانها چه کرده اند و این وحشیان میترسند که مردم همان بلا را  بسرشان بیاورند. من در اخبار آمریکا و شما با چشمان خود دیدید که یک زره پوش، جلوی دروازه ای بلند با باتوم چطور به سر و تن بانوئی بی دفاع میکوبید.  من آن رفتار رژیم و  هرچه را بعد از خیزش مردم کرده نشانه ای از ترس میدانم نه از موضع قدرت.  اگر مردم ده بیست نفر از کله گنده هایشان، پاسدار و آخوند را موازی با هم،  آویزان بکنند خبر به بقیه دزدها میرسد که  مردم جانشا ن به لب رسیده و این دیگر از آن تو بمیری ها نیست. با دیالوگ، مارچ در سکوت، دستبند سبز، یا حسین - میر حسین، علامت قلب و افشاگری دراینترنت آخوند از رو نمیرود. این دون صفت از گدائی بشاهی رسیده.  باید کمینگاهش را آتش زد. برای آزادی باید جنگید و جنگ قربانی بیگناه بجای خواهد گذاشت

 بیاد بیاورید آن شیاد مارمولک، کوسۀ دزد، بعد از دیدن انبوه مردم، که شنیده ام راهبر معظم هوا پیمایش را آماده کرده بود، آمد گفت: اگر مردم ما را نخواهند، میرویم. پس مردم  باید چه کار کنند و چه بگویند که بدانید شما را نمیخواهند؟ چرا هنوز نرفته اید؟  اگر نمیترسید، بگذارید مردم جمع شوند. بگذارید بیایند.  خواهید دید که با چه عظمتی میآیند و با صدای چند میلیونی باز هم میگویند که شما را نمیخواهند. اگر به عربی بگویند "مرگ بر دیکتاتور"   بهتر میفهمید؟ میلیون ها نفر مرد و زن شرافتمند که ساندویچ و ساندیس نگرفته بودند، آمدند و بشما نه گفتند. وقتی زدید و کشتید، فحشتان دادند.  بقول آمریکائیها کدام قسمت نه را نمی فهمید!  زالوهای کثافت دروغگو! از دروغ گفتن کف نکردید؟ مردم بیچارۀ ما را ترساندند، ولی بیگمان سرنوشت ما هنوز در دست خودمان است و نه  دست آخوند ها یا پاسدارهای دزد شریکشان. من معتقدم اگر مردم ایران دو سه هفته در خیابانها، با هوشیاری و عزم راسخ بجنگند،  سید علی گدای دیروز که امروز دزدیهایش را بالغ بر شصت میلیارد دلار تخمین زده اند، از ایران فرار یا از ترس سکته خواهد کرد، که مسلما اولی بهتر است. هیچ نیروئی در برابر دو سه میلیون مرد و زن مصمم و خشمگین توان ایستادگی نخواهد داشت

 چاقوکش (پاسدار) و آخوند دروغگو مکمل یکدیگرند. این پیوند بد ترکیب، از دیرگاه، دامنگیر ایرانیان شده است. آخوند برای بیسواد های خوش باور سورۀ عربی بلغور میکند، بیشرمانه دروغ بهم می بافد و اگر مخاطبش متقاعد نشد (که به او پول مفت بدهد) نوبت باجگیری با چاقو میرسد. امروز با پا گرفتن ج اسلامی،  دروغ و دزدی و زورگوئی این تیم منحوس، تمام ایران را در بر گرفته است، و آنها هنوز به یکدیگر نان قرض میدهند.   بسیاری میگویند که سپاه پاسداران، پشت پرده، بیشتر قدرت را بدست گرفته و بزرگترین دزد تاریخ بشریت، راهبر معظم  را فعلا جلوی  (هر دو) قشون دزدها میگذارند واق واق کند.  با خفه شدن یا فرار سگ، سردسته های پاسداران ناگزیر خواهند شد چهره و ذات پلید خود را آفتابی کنند و روبروی مردم بایستند. باحتمال قوی، مقاومت این چاقوکش های لمپنِ میلیاردر، بیشتر از آخوند ها خواهد بود ،ولی آنها دیگر نمیتوانند برای ضرب و شتم مردم، صدمه به اسلام و محاربه را بهانه قرار دهند  و چون بین خودشان هم  شکاف هست،  نتیجتا ریشهای کثیفشان را تراشیده،  فرار را بر قرار ترجیح خواهند داد    

بعد از پس گرفتن ایران ازدست آخوند ها  و پاسدارها، مرحلۀ آخرو بزرگترِ آزادی که گفتم بمیان میاید که خیلی بیشتر زمان میبرد. در این مرحله بایستی برنامۀ آموزشی گسترده ای در سراسر میهنما ن براه بیاندازیم. برنامه ای نسبتا دراز مدت – حدود پنجاه سال – که دو نسل را در بر میگیرد. از دبستانها آغاز به برگردان قرآن عربی به زبان خودمان و خواندن و شکافتن –آیه به آیۀ - آن بکنیم تا ببینیم اگر قرآن از آسمان نازل شده، دقیقا چه گفته است. حیف است که حرفهای خدا را خودمان، با زبان خودمان  نخوانیم. تاریخ اسلام  و شیعه گری از جوانی محمد  تا زمان صفویه،  جنگها ی محمد  (حدود 26) با عرب و غیر عرب، حدود 54 جنگ بعد از مردن محمد، غارت و ربودن اموال مردم شکست خورده در راه و بنام  خدا، درزمان حیات محمد و بعد از مرگش، تصاحب  زنها و کودکان، چه پسر چه دختر، برای بهره برداری جنسی ،  تعداد زنهائی که محمد بعد از خدیجه گرفت ( 44 یا 45 ) منهای برده هایش، که جوانترین آنها عایشۀ  9-8 ساله را در 49  سالگی صاحب شد....همه و همه را از روی برگهای تاریخ خود اعراب  به  خود و فرزندانمان بیاموزیم. حملۀ اعراب به ایران به  فرماندهی عمر وعلی و هر چه را بسر ایران  آوردند، هر دانش آموز ایرا نی باید مو بمو بخواند و دوباره بخواند، از بر بداند و آزمون بدهد، تا خود وقتی به بلوغ رسید، بیاندیشد که این دین  با زور شمشیر بما تحمیل شده یا خودمان آنرا با آغوش باز  پذیرفته ایم و چرا..
 پیش از آزاد کردن همیشگیِ میهنمان، باید  خودمان را از یوغ  جهل و خرافات و دروغ آزاد کنیم. اگر حملۀ محمد و یاران،  به جان و مال مردم بیگناه یا  خدا نشناس، تجاوز بزنان و کودکان بدستور و درراه خدا بود، کمی شگفت آور نیست که خدا تا سال 620 میلادی چنین فرمانی را به هیچ یک از پیامبران پیشین نداده بود؟ باید پرسید چطور شد که خدا با آمدن محمد باین نتیجه رسید که روش های پیشین که به موسی و عیسی آموخته بود دیگر بیفایده و دِمده شده اند، و دیگر وقت آن رسیده که بیاری دینِ مبینِ به "تکامل" رسیدۀ اسلام،  برای شناساندن خود و راه یافتن به قلب بشر،  سر او را برید، خانه  و کتابهای او را بآتش کشید، مالش را ربود، بناموسش تجاوز  و اول و آخر او را یکی کرد؟ و خدا گفت "این، آخرین ترانۀ من است"؟!  ایرانی مسلمان، خوانده یا نخوانده، قبول کرده که دستور کشتن و غارت و تجاوز بهترین کلام و فرمان خداست ( ده ها آ یۀ قرآن) ولی از خودش نپرسیده اولا چرا خدا اینقدر قشنگ صحبت کردن را از اول بلد نبوده، ثانیا حرفهای بد تر (از فرمان کشتن و غارت و تجاوز) او را در کدامیک از دینهای قبلی میتوانیم پیدا کنیم؟  
اگر کشتار و غارت و تجاوزبه فرمان خدا نبود، پس محمد دروغ گفته و به بشریت خیانت کرده است. پرسیدن اینها بد است؟  گناه دارد؟ ما باید به اینکه مورد ستم و تجاوز اسلام قرار گرفتیم افتخار کنیم؟  یا چون خرافات نحس، قویتراز چسب اهو، بما چسبیده،  تجاوز و کشتار اعراب را بد بخوانیم و محکوم کنیم، ولی اسلام را بچسبیم که در نرود؟  چرا؟  اسلام بجز نکبت و خرافات و عزا چه ارمغانی برای ما داشته است؟  ما که ( قبل از اسلام) از بزرگترین کشورهای متمدن بودیم (سنجش تمدنها)، چند هزار سال باید عقب و ذلیل بمانیم، برای چاقوکشی و مردن اعراب گریه کنیم و بسر و سینۀ خودمان بکوبیم تا خدای اسلام رضایت بدهد و دست از سر کچل ما بردارد؟ اگر اسلام دین "کامل" خدا بود ولی اعراب آنرا به گند کشیدند، چرا اعراب قبل از آمدن محمد و مسلمان شدن سر ایرانیها را نمی بریدند؟  مانند روز روشن است!   چون، اسلام بود که اعراب را وحشی کرد، نه بر عکس. اسلام ،اول بسم الله، برای کسب سرمایۀ اولیه، با راهزنی کارنامۀ درخشان خود را رقم زد، برپایۀ جنگ و تجاوز، کشتن و اسیر گرفتن ،بازهم غارت و یغما، دروغ و فتنه، تبعیض جنسی و اصول زیرشکمیِ مردانِ بغایت شهوتران عرب بنا شد، رفته رفته با زور پول و شمشیر، مخصوصا بعد از شکست ایران، اسب و شمشیر بیشتر و بهتر خرید، آب و برگ گرفت و با مرور زمان بیک دین بشردوستانه و حامی حقوق زنان مبدل گشت. درست مثل جمهوری اسلامی و حرفهای احمدی نژاد. برای رعایت انصاف باید بگویم، اسلام و بنیانگزارانش حرفهای بکر و پرمعنی هم زده اند، کارهای خوب هم ازشان سرزده است. مثلا پیام آوراسلام گفته است: هرکس خدا را بشناسد، پروردگار خود را شناخته است. به به! یا پسرعمویش علی هر وقت برای خودش کفش میخریده، برای برده اش هم میخریده. آفرین! خوب، خمینی هم گفت همه چیز را مجانی میکنیم، فحشا را از بین میبریم، شما را بمقام انسانیت میرسانیم....و می بینیم با خدعه و تقیه چه بسرمان آورد. سید علی گدا هم کلمات قصار دارد، کارهای خوب هم میکند. اگر باور نمیکنید از 3-2 هزار نفر بادی گاردش بپرسید، یا علیرضا افتخاری،  یا آنهائی که جای رد پایش را میبوسند. اگر سید علی گدای دزد بمیرد و جمهوری اسلامی بماند،  برای لاشۀ او هم مقبره خواهند ساخت که گوسفند ها بزیارتش بروند. بیشتر آنها، کاراز کارشان گذشته، ولی ما برای نجات میهنمان، باید فرزندانشان را از تاریکی و جهل نجات بدهیم     

ایرانی هوشمند نباید بپذیرد که چون محمد ازهمسر پسر خوانده اش خوشش آمد و او را بزنی خویش درآورد و سر بزنگاه  آیه نازل شد که اینکار برای اعراب، جایز است، پس خدا این دنیا را برای عشق  محمد آفریده است. این گفته توهین به خدا و بشریت و مخصوصا به زن است. حتما اندیشۀ بالاتری از محمد و انگیزۀ والاتری از عملیات سکسی - تروریستی او برای آفرینش گیتی میتوان متصور شد. شما را بخدا، بخوانید ! همین یک آیۀ دروغ و شأنِ نزول آن جعلی بودن قرآن را بما نشان میدهد.  مگر خدا کارش تمام شده که آن بالا، مترصد بنشیند  و بگوید: امروز مقرر شد، لاکن به خودمان دستور دادیم که تمام کائنات را بحال خود رها کرده، فقط ببینیم محمد  زن کدام بدبخت عرب را میخواهد از چنگش در بیاورد که اگر اعراب شاخ درآوردند، برای میمنت و تبارک آن عمل شایستۀ پیغمبرمان فورا آیه بفرستیم. یا در سورۀ البقره-223 بفرماید "زنان شما کشتزار شما هستند، تا وقتی- یا هر وقت - خواستید وارد (آن) شوید..."   این هم شد رهنمون برای بشریت؟ این توهین به زن است یا کلاس "سِکس اجو کیشن" برای مردان عرب که از قرار معلوم زن را  از شتر تشخیص نمیدادند و نمیدانستد چگونه باید تولید مثل کرد؟ مگر قرار نبود خدا حرف یکمن یکشاهی نزند؟  وقتی فرمود شما قیم زنهایتان هستید – گمان کنم سورۀ نساء، دور از خانه قرآن دم دستم نیست – چرا نفرمود چند قرن بعد ممکن است زنهای شما قیم شما باشند؟ چرا این مرواریدهای درخشان معرفت  ( تصدیق زن ربائی رسول الله و کاشتن بچه در کشتزار و غیره ) را زمان موسی رو نکرد؟ آنها مگر 2000  سال عقبتر نبودند؟ نکند صبر کرده بود محمد بیاید، تا هر چه آدمِ از بیخ عرب هست،  در مکه و مدینه خلق کند و برایشان کتاب  یه قل دو قل عربی بفرستد؟  اگر شما زبان عربی را خوب میفهمید و بمن بتازید و حالی ام کنید چرا این گفته های ناشایست در کتاب خدا آمده، ازتان سپاسگزار میشوم. ولی اگر قرآن را نخوانده بمن پرخاش کنید که به اسلام توهین کردی، کار شما (از من)  بد تر است.    
 ما که میهنمان را عاشقانه دوست داریم، باید آنهائی را که ایران را به آتش و خون کشیدند، منفور و مردود بدانیم و ریشۀ آئین شان را بسوزانیم. شرم آور است که بر عکس، بعلت آموزش نادرست، زادروز آن اعراب متجاوز را جشن میگیریم و برای مردنشان به عزا می نشینیم. هیچ ملتی در دنیا چنین نمیکند. باید بخوانیم و بفهمیم چرا و چطور ما اینچنین عرب ذلیل شدیم؟  ما، بهمن جازویۀ ایرانی، کشندۀ علی پسر ابوطالب را باید گرامی بدانیم و قهرمان بشماریم، نه خود علی را که زنان را ناقص العقل و ناقص الایمان خوانده،  و مردان را از معاشرت و مشورت با آنها بر حذر داشته و با افتخار گفته ما هویت ایرانی ها را نابود کردیم.  اعراب در کشته شدن علی شادی کردند، چرا که او هم راهبر معظم زمان خود بود، ولی برای کشتن ، چاقو کشیدن را به پاسدار محول نمیکرد، خودش با صلوات گردن میزد . عمر و عثمان را هم کشتند . سه خلیفۀ بزرگ اسلام ! چرا؟  پسر کوچک علی، سرور شیعیان حسین رسما دشمنی اش را با ایرانیان اعلام کرده ، سر ایرانیان را بریده است ( کتاب علی، نوشتۀ آله دالفک) . دشمنان قسم خوردۀ ایران چطور برای ما عزیز و مقدس شدند؟  از امام و خلیفه بگذریم، اگر دشمنان محمد دشمن خدا بودند، چرا دشمنان مسیح دشمن خدا شمرده نشدند و اگر شدند چرا (خدا) به مسیح  فرمان نداد آنها را بکشد ولی به محمد و پیروانش( در قرآن) بیش از ده بار گفت  محاربان، منافقان، حتی مردم اهل کتاب  (یهودیها و مسیحی هاو زرتشتیها) را بکشید؟ دروغی به این بزرگی را که اسلام دین صلح و دوستی و برابری است، نه جائی خوانده، نه شنیده بودم، تا اینکه اخیرا گفته شد جمهوری اسلامی آزاد ترین کشوراست و ایران در سایۀ رهبر دزدِ انقلاب شکوهمند و کفایت، درایت و خوش تیپی چاقوکشهای ریشو، امروز یکی از 6 قدرت بزرگ دنیا بشمار میرود   
یک ایرانی که بزبان عربی تسلط کامل داشت نوشته بود در عربستان، ایرانی دیگری به مغازۀ یک عرب آمد، و آن عرب با لحنی بسیار توهین آمیز و کلمات چندش آور با او صحبت کرد که ایرانی متوجه نشد. بعد از رفتنش از مغازه دار پرسیدم چرا آنطور برخورد کردی؟ پاسخ داد، من ملتی باین پستی سراغ ندارم. هزارو چهارصد پیش رفتیم، زدیم پدرو مادرشان را یکی کردیم و از مرد و زن نگذشتیم، حالا می آیند اینجا .ون ما را می لیسند که پول بدامانمان بریزند....دل شما از این حرف نمیگیرد؟ لطفا نگوئید آنجا خانۀ خداست. من  آی کیوی متوسطی دارم و اینجور استدلال ها را نمیفهمم. ثابت کنید! خدا مگر بیکار یا دیوانه است که تمام دنیا را بگذارد و وسط کویر عربستان خانه بسازد؟ اگر آنجا خانۀ خداست، چرا خدا تو یش نیست؟ اگر هست، چرا در را بازنمیکند یک لیوان آب خنک به یکی از چند میلیون بندگان خرد باختۀ خود بدهد؟ از یک ترک زبان آذری که از مکه برگشته بود، پرسیدند، خوب چطور بود؟  گفت: هچ، بازهم خدا خانه نبود، مردم، علاف در حیاط می چرخیدند! 
 مگر خدا خانه دارد؟ خانه به چه دردش میخورد؟ مگر تعریف خدا این نیست که همه جا هست؟ پس چرا عربستان؟ چرا برج ایفل خانۀ خدا نیست؟ اگر هست، شما باشید بجای عربستان به فرانسه نمیروید، که یک تیر و دو نشان کرده، از زیبائیهای پاریس هم لذت ببرید  

شما مرا یاری کنید. مغز سالم چطور قبول میکند که یک کودک پنج سالۀ عرب، هزار سال پیش پرید توی یک چاه، ولی هنوز زنده مانده  و منتظر است  - وارد جزئیات نمیشوم – که روزی برای نجات – فقط صد میلیون شیعه از شش میلیارد مردم – دنیا بیاید؟ تازه اگر صیهونیست ها و آمریکای جهانخوار مجال بدهند و او را نکشند! میدانید که جمهوری اسلامی اخیرا کشف و اعلام کرده که آنها چنین نقشۀ شومی را در سر می پرورانند.  اگر آقا امام زمان بیاید، من بشما قول میدهم که همین آخوند های دو ریالی که شاه و وزیر شده اند یا آن دروغگوی هالۀ نوری او را بجرم محارب بودن زندانی و آنقدر شکنجه خواهند کرد که بیاید و در صدا و سیمای اسلامی عزیز اعتراف کند که جاسوس آ مریکاست

اگر ایران را از شر اسلام خلاص نکنیم، صد ها سال دیگر هم به هیچ جا نخواهیم رسید. همین کاسه، همین آش خواهد بود. اسلام در تمام دنیا آزمایش خود را پس داده که با شادی، آزادی و تمدن مغایرت و دشمنی دارد. این گفته از غرض ورزی و اسلام ستیزی نیست، جغرافیای دنیا نشان میدهد. غرض ورزی از آنهاست که آگاهانه وحشیت و عقبگرائی اسلام را انکار یا ماستمالی میکنند.  نمیخواهم اخبار دنیا را برای شما تکرار کنم. چند دختر بیگناه در عراق، سودان، یا پاکستان به دلیل دوست پسر داشتن از سگهای وحشی چاقو خورده یا بوضع فجیعی کشته شده اند؟  فیلم مستندی را دیدم ، درست یادم باشد از سودان بود، سه نفر را که از اسلام  روی گردانده بودند، رویشان بنزین ریختند و الله اکبر گویان زنده  زنده آتش زدند. این کشتار، حکم اسلام (قرآن)  و چهرۀ  بربریت است، هر چه آقایان به آن ماتیک و سرخاب بمالند ماهیتش دگرگون نمیشود. اسلام هیچ جای دنیا را آباد نکرده، نخواهد کرد و بالاخص میهن ما را دو بار به گند کشیده است. دیگر بس است، چشمانمان را بروی حقیقت نبندیم.  
دوست یکی از دوستانم ماه ها پیش درباره بلاگ "خدا و اسلام" من نوشته بودند، اینها که شما میگوئید چند جنبۀ روانشناسی، سیاسی، مذهبی دارد. خواهش میکنم هر ایراد یا سئوالی از اسلام دارید بطور واضح و مورد به مورد بنویسید که بشود علمی روی آن بحث کرد ...رفتم که با این وضع افتضاح لایو،  دو سه خط پاسخ بنویسم که ، گرامی، خوش آمدید، قدم رنجه کردید.... که دیدم روی پروفایلشان اجازۀ نوشتن ندارم. خواستم پیغام خصوصی بفرستم، دیدم نمی پذیرند. پس من چگونه بپرسم، اگر بخواهم بپرسم؟ راه می بندی و می خندی به ره پویان! بنابراین امروز اینجا میگویم که اشکال من با اسلام از اینجا شروع میشود: بسم الله الرحمن الرحیم                               
اگر شما ازهمین شعار متوجه نمیشوید که این بیشتر شبیه نوشتۀ یک عرب  (دروغگو) است تا آ فریدگار جهان هستی ، جای بحثی نیست. با احترام بشما، چون قرآن را کتاب آسمانی و محمد را فرستادۀ خدا نمیدانم، همه حرفهایم را جدی نمی نویسم که حوصله مان سر نرود. مگر یک خدای با تربیت و با شخصیت اول اول باسم خودش دنیا را مورد خطاب قرار میدهد ؟  وبعد 3200 بار خودش را تمجید میکند ؟ متانت و وقار هم خوب چیزی است، بخدا!  بنام خدای بخشنده هم شد سلام، مرد حسابی؟ بهتر نبود میگفتی: سلام ای بازیچه های مامانی گوگوری مگوری من! کیفت الاحوال؟ سازتان کوک است؟ نجه سیز؟  حال میکنین چطور سر کارتان گذاشتم؟ ما که خودمان  این بالا با برادر میکائیل از خنده روده بر شدیم

من، نه روانشناسی و سیا ست سرم نمیشود، نه از دین چیزی می فهمم.  اگر نوشته ام به این در و آن در میزند، هر چه گفته ام،  فقط از عشق به ایران و نفرتم از دشمنان ایران ناشی شده است، چه دیروز، چه امروز.  شما سر من منت بگذارید، بخش روانشناسی و سیاسی نوشته ام را کنار بگذارید، فقط  دو سه تا از مسائل مذهبی آنرا فاکتور بگیرید و اشتبا هم را گوشزد کنید. دیگر اینکه من فکر نمیکنم، در بارۀ دین - هر دینی – میتوان بحث علمی کرد. لا طائلاتی مانند  اینکه  بیست تا سی ستا ره در آسمان هست  وخدا آنها را برای راهیابی عربها و شترهایشان در آسمان کاشته است، کوه ها هم میخ زمین هستند که اینورو آنور نرود،   چشم درآوردن، گردن زدن و دست و پا ی انسان را قطع کردن با علم هیچ مناسبت یا سازشی ندارد. علم فضا شناسی که شما آنرا حدسیات میخوانید، یاد گرفته است که قبل از آنکه عربها از کشتزار سبز بشوند و شترسواری یاد بگیرند، تنها در کهکشان راه شیری میلیون ها ستاره بدنیا آمده و مرده اند.  و قرآن که شما آنرا شگفت میدانید، تکلیف آن ستاره های قبل از شتر سواری اعراب را روشن نکرده است. علم علاقمند است که چشم را بشناسد و در جمجمۀ انسان  نا بینائی بکارد و کور کردن یک انسان را، هرچه جاهل و خاطی باشد، دور از بشریت میداند. بعد از بسم الله، که جوک بود، برخی از اشکالهای مرا – با اسلام – اینجا و در بلاگ قبلی خوانده اید. لطف کنید بگوئید کدام را غلط گفتم . من اگر بشما بگویم که توی جیب چپم، دویست سیصد تا شیطان کوچولو وول میزنند، مطمئن هستم که اگر یک مشت از آن شیطانها را نشانتان ندهم، قبول و باور نخواهید کرد. من هم گفتۀ شما (شمای نوعی)  را که قرآن کتاب خدا و محمد فرستادۀ اوست نمی پذیرم.  بگوئید کجای قرآن شگفت آور است.  خواندن کتاب "نگاهی نو به اسلام " بخش یک و دو، نوشتۀ پروفسور مسعود انصاری و کتاب "باز شناسی قرآن" از دکتر هوشنگر را به هر ایرانی که ایران را - پیش تر و بیشتر از اسلام - دوست دارد  محترما پیشنهاد میکنم

اخیرا خیلی از ایرانیها پا توی کفش خدا کرده اند، بشوخی یا جدی سناریو مینویسند، خیال پردازی میکنند. "من اگر خدا بودم چه و چه میکردم...." یکی از تا پیک های روز شده. اینها از برکات جمهوری اسلامی است. مردم هوشیار و با ذوق ایران که چشمشان باز است، کم کم به این میرسند که تمام حرفهای دین، منهای بدیهیات، کشک است و برای شیره مالیدن سر ملت. قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی عزیز، اینجور  نوشته ها بندرت پیدا میشد. من هم چند تا سئوال در گذشته مطرح کردم که چرا خدا چنین میکند و چنان نمی کند. دو نفر از هم میهنانم که افتخار دوستی شان را ندارم، باب طبعشان نبود و نظر مخالف دادند که سپاسگزاری کردم  ولی نتوانستم پاسخی بدهم. یکی را چند سطر بالا تر گفتم. هم میهن دیگرم نوشته بودند (خیلی خلاصه میکنم) : این که خدا هست  یا نیست،  بما ربطی ندارد ( یا کار ما نیست).  باز هم با احترام، من این گفته را صد در صد نا درست میدانم. اگر وجود یا عدم خدا بما مربوط نیست، به کدامیک از جانداران این کرۀ خاکی مربوط است ؟ چه چیزی بیشتر از خدا بما مربوط است؟  چرا و چگونه چیزی را بپرستیم که بما مربوط نیست؟ بیولژی بیاری برق زیر میکروسکپ بما نشان داده که،  برعکس آنچه شما میگوئید، هر آنچه که به مغز ما خطور میکند، یقینا، دقیقا و اختصاصا بما مربوط است. وگر نه،  مغزمان برای چیست؟  من یقین دارم که خدا خودش بشما نگفته که بما مربوط نیست و طبیعتا این سئوال برایم پیش می آید که شما چگونه به این نتیجه رسیدید

 میخواستم دو سه صفحه در بارۀ دستگیری پسر عمه ام بنویسم که نشد. روده درازی ام را ببخشید. امیدوارم روزی، بزودی، مردم رنجدیده،  نیک سرشت و مهربان ایران زمین، انتقام خون سهراب و ندا و صدها جوان آزادیخواه مانند آنها را از اهریمنان جمهوری اسلامی بگیرند. اینرا باید اضافه کنم که من با خدائی که بیشتر از سه چهارم مردم این کرۀ خاکی او را آفرینندۀ هستی میدانند نه بده و بستانی دارم، نه کاری، نه دعوائی. اینکه همنوع من خدا پرست، آتش پرست یا گاو پرست باشد، یا نباشد، برای من حائز اهمیت نیست. مهم فقط اینست که انسان باشد و دروغ نگوید. درد من از الله، خدای متضاد اسلام، بخشندۀ مهربان ولی بی رحم و زن ستیز عرب است. خدائی  که زن را نصف مرد میشمارد. خدائی که دست و پا قطع میکند، خدائی زورگو، حیله گر، خشن (جبار، مکار،  قهار – بگقتۀ خود قرآن - ) خدائی که باید از او ترسید در دل من جائی ندارد،  حتی اگر بجای یکی، صد تا  دنیای موازی  آفریده باشد. درد من الله خدای اهر یمن صفت اسلام است  که بنامش و برایش میهن من میسوزد و در خون می غلتد. آن خدا، قرآنش را بردارد، فعلا برود در همان صحرای عربستان  و بمیرد، بعد (اگر بهم رسیدیم) مرا در جهنمش بسوزاند، اینهمه سوختند، من هم یکی . درد من مخلفاتی است که همراه یا بدنبال چنان خدائی می آید: عراجیف، تبعیض جنسی، برده داری، توحش، دروغ ، ریا، دزدی، ظلم و جهل و خرافات و ج اسلامی.....  امروز هم که می بینیم خدا بشکل یک آخوند در آمده که هر کس بر علیه او باشد، از طرفدار نظام پادشاهی گرفته  تا آموزگار غیور کرد و نویسنده ای حامی حقوق زنان و کودکان، محارب است. پس بیائید همه با هم دعا کنیم: ای سید علی گدا، خودت بما رحم کن

دلهایتان شاد، امیدتان پایدار

هیچ نظری موجود نیست: