جمعه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۹

من اصلاً نگران میرحسین موسوی نیستم


حالم از ابراز نگرانی پی در پی سبز ها در بارۀ میر حسین موسوی توی صفحات فیس بوک بهم میخورد. تا بحال اینرا ننوشه ام. خواهرم در ایران دعوایم می کند که امروز باید همۀ مخالفان دولت را حمایت کنیم. من امروز می خواهم بگویم که اگر قرار باشد برای نجات ولی فقیه و پایداری حکومت امام زمان،  موسوی را در دقیقۀ نود از توی کیسه بیرون بکشند، بهتر است همان بوزینه با هالۀ نورش سرکار بماند. موسوی دیگه چه پخیه؟ بحال خودش رها کنید با آرمانهای امامش حال کند. امیدوارم روزی بعد از آزادی ایران، سگهای ولگرد به قبر امامش بشاشند که میهن مرا به سیاهی نشاند.
به مردم ایران درود می فرستم. اینطور که می خوانم، اگر اول اسفند بیرون بیایند حکومت را مجبور خواهد کرد دروغهای جدید تر ببافد و خودش را رسوا ترکند. شتر های مجلس اسلامی هم با دهان های کف کرده همدیگر را گاز بگیرند و شعار بدهند: موسوی، کروبی، اعدام باید گردند. وقتی پول و اسلحه همه در دست دشمن و دست ما خالی است چاره ای نداریم جز اینکه  امیدوار باشیم آزادی در راه است. آلترناتیو دیگر آنست که سرمان را پائین بگیریم و آرام آرام بمیریم، یعنی زندگی کردن نه، همین که هست، زنده ماندن با حکومت علی، زیرقانون آخوند و باتوم و تفنگ بسیجی و پاسدار. چون خودم در ایران نیستم، خجالت می کشم بگویم مردم باید چه کار بکنند. هر چه خس و خاشاک  بخواهند من هم همان را می خواهم.  با اینکه معتقدم تا مردم دست به خشونت نزنند، اوضاع به همین منوال پیش خواهد رفت، می ترسم. از بی شرفی آخوند و پاسدار می ترسم. جوانی نوشته بود، بخدا من حاضرم جانم را برای ایران فدا کنم، ولی بعید نمی دانم فردا تانک برایمان بیاورند
ما برون مرزی ها باید کارمان را چند برابر کنیم. خبر رسانی، تماس با کاخ سفید، خانم کلینتون، کنگره، نمایندگان دولتی و رسانه های محلی…هر چه از دستمان بر می آید کوتاهی نکنیم.  باید صدای مردم ایران را بشنوند. برای آغاز کار وراحتی وجدانم یک نامه برای اوباما و یکی برای کلینتون خواهم نوشت.  با اینکه بنظر می رسد اوباما دستور دارد در مورد ایران نقش یک کر و لال را بازی کند. راستش از ترس حملۀ سخت تر سگهای وحشی به مردم تنم می لرزد. کثافت کاری هایشان، دزدیدن جسد صانع ژاله و جعل مدرک هویتش، شلنگ تخته و تف بازی در مجلس، دروغ پشت سر دروغ از تعداد مردم در تظاهرات گرفته تا بی نهایت و…. همه و همه ترسشان را نشان میدهد. و سگ هار وقتی بترسد خطرناک تر است. رک و پوست کنده، توی این شلوغی ها من یکی نمی توانم نگران آقای موسوی باشم.  اصولاایشان را مهره ای نمی دانم چون از مردم چندین فاز فاحش عقبند. و اگر سناریو نویس ها بخواهند و بتوانند بوسیلۀ موسوی، ولایت فقیه را نجات دهند فاجعۀ دیگری برایران نازل شده است. من دوست دارم این آقایان اسلامی خرخرۀ یکدیگر را جلوی دوربین صدا و سیما و بی بی سی بجوند. ما، یعنی 90-80 در صد مردم،  آرمان امام پمام نمی خواهیم. مرگ بر جمهوری اسلامی یعنی
Death to islamic republic
این ایسلامیک را هم مخصوصا با حرف کوچک نوشتم، چون با اینکه همۀ دین ها مزخرف می بافند، اسلام دیگر به دین هم گند زده ودر دید من یک کالت محسوب میشود

هیچ نظری موجود نیست: